۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

به یک دردی بخوریم 2

سلام

از روزی که پست قبلی رو نوشتم تا حالا چند بار اومدم و کلی مطلب نوشتم ولی ثبت نکردم و پاکشون کردم ... اینو برای این نوشتم که دوستان بدونن که به وبلاگم سر می زدم و نظراتشون رو می خوندم و حتی بعضی از اونها خیلی هم برام مفید بود و ازشون استفاده کردم


خلاصه اینکه یک مرحله از مشکلم حل شده و حالا می دونم که می خوام درس بخونم ولی هنوز نمی دونم توی چه رشته ای بهتر و مفیدترم


از یه طرف به رشته خودم (ادبیات عرب) علاقه دارم و خیلی دوست دارم توی رشته خودم ادامه تحصیل بدم


از یه طرف به یه رشته های خاص مثل "معماری" یا "خبرنگاری" علاقه دارم و فکر می کنم توی اسن رشته ها زمینه رشد و پیشرفت و کار زیادی هست


از یه طرف هم به یه رشته هایی مثل "مهندسی برق-الکترونیک" و "نرم افزار" علاقه دارم و تا حدودی هم توی این رشته ها استعداد دارم (که البته بیشتر این استعدا ارثی هست) به طوری که دبیرهای دوره دبیرستانم خیلی من رو به ادامه تحصیل در این رشته ها تشویق می کردن


و از یه طرف هم به رشته "هتلداری" علاقه ویژه ای دارم (چیه ؟ خنده نداره که ؟!!) چون از بچگی آرزو داشتم یه جایی داشته باشم که همه بیان توش بخورن و بخوابن و من هم کیف کنم ... کلا از اینکه یه غذایی به مردم بدم یا ازشون پذیرایی کنم خیلی خوشم میومد ...


اینها رو که کنار بذاریم اصلا نمی دونم که تحصیلات دانشگاهی بهتره یا متفرقه و غیر دانشگاهی ؟


از یه طرف تحصیلات دانشگاهی یه روند خاص داره و یه اجبار مثبت داره برای ادامه دادن ولی خب آزادی عمل رو تا حدودی از آدم میگیره


و از طرف دیگه توی درس خوندن متفرقه آدم هر چیزی رو که فکر می کنه بهش نیاز داره دنبالش میره


حالا باز هم خوشحال میشم که دوستان نظرات خودشون رو در این زمینه بهم بگن و باز هم منو راهنمایی کنن ... مخصوصا کسانی که توی هر کدوم از این زمینه ها تجربه ای داشته و دارن


فعلا همین .... التماس دعا

۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

به یک دردی بخوریم

سلام


چند وقتی است که در این فکرم که کار واحدی بکنم ... هنوز مردد مانده ام که چه کنم

بین گزینه های مختلف سرگردان شده ام و نمی دانم کدام را انتخاب کنم

فقط این قدر میدانم که باید به یک دردی بخورم

دیگر از این شاخه به آن شاخه پریدن کافی است ...

به اندازه ی کافی از این دنیای بی سر و ته ، تجربه هایی در زمینه های متفاوت اندوخته ام که البته هیچ کدامشان هم کامل نیستند

الآن زمانی است که اگر حرکتی نکنم ، دیگر در آینده به هیچ دردی نخواهم خورد

اگر فردا آقا بیاید و بگوید تو به چه دردی می خوری چه بگویم ؟!!

هر چند که خیلی دیر است ولی به فکر برنامه ریزی افتاده ام ، برای آینده ام ، چه نزدیک و چه دور ...

دوست دارم برنامه ریزی ام منطقی و کاملا عملی باشد . به خاطر همین هم دارم کم کم علایق و استعداد ها و تجربیات گذشته ام را دسته بندی می کنم تا آنهایی که به درد آینده ام نمی خورد را دور بریزم و آنهایی که به دردم می خورد را بیشتر بررسی کنم ...

خدایا کمکم کن ... راهی را به من نشان بده که خیر دنیا و آخرتم در آن باشد



... و اما دوستان عزیز هر کس در این زمینه نظری داره به من کمک کنه ... مطمئن باشین من خوشحال میشم


فعلا همین ... التماس دعا